تاريخ : شنبه 29 تير 1392 | 13:5 | نويسنده : ♥Soror♥

خدا را دوست دارم...

خدایی که مرا خلق کرد و تو را

و عشقی که بین من و توست...

این عشقمان را هم دوست دارم ...

چگونه تو را دوست نداشته باشم؟!!!!!!

تویی که دلیل همان عشقی و مخلوق همان خدایی

پس دوستت دارم


تاريخ : شنبه 29 تير 1392 | 10:11 | نويسنده : ♥Soror♥

دختری از پسری پرسید:آیا منو قشنگ میدونی؟

پسرجواب داد نه!

پرسید:آیا دلت میخاد تا ابد با من بمونی؟

گفت:نه!

سپس پرسید:اگرترکت کنم گریه میکنی؟

وبار دیگر تکرار کرد:نه!

دختر خیلی ناراحت شد......

وقتی برای آخرین لحظه با چشمانی که پر از اشک بود ب پسر نگاه کرد...

پسر دستهایش را گرفت و گفت:

تو قشنگ نیستی بلکه زیبایی.....من نمیخام تا ابد باتو باشم بلکه نیاز دارم تا ابد باتو باشم و اگر روزی تومرا ترک کنی......گریه نمیکنم...میمیرم

 

 


تاريخ : جمعه 28 تير 1392 | 17:37 | نويسنده : ♥Soror♥

  اسمتو رو سیگار نوشتم

برای اولین بار کشیدم

تا بسوزی و فراموشت کنم

اما نمیدونستم با هر پوک

ذره ذره میری تو نفسم و

میشی همه چیزم